مضطرب بودن تا اندازه ای به عنوان بخشی از یک پاسخ مقابله ای طبیعی به مسائل زندگی روزمره در نظر گرفته می شود. با این حال، زمانی که اضطراب شدید و یا نا متناسب با موقعیت باشد به عنوانیک اختلال و یا یک شک مشکل بالینی در نظر گرفته می شود. تعاریف ارائه شده در مورداضطراب به عنوان یک پدیده بالینی متفاوت می باشند. بعضی از تعاریف بر علائم فیزیولوژیکی و بعضی بر علائم روانشناختی تأکید می ورزند. بطور کلی د رمورد این که آیا علائم فیزیولوژکی و روان شناختی هر دو برای تشخیص لازمند یا این که این علائم تا چه میزان باید آشکار شوند تا اضطراب به عنوان یک اختلال در فرد تشخیص داده شود. توافق نظر کمی وجود دارد.
ادامه مطلب ...چه کسی هر دو لبم را به الف باز نمود
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود
ای معـلم کـه تـو را دانـش بسیـار بـوَد
جان شاگرد بـه فدایت که سزاوار بوَد . . .
******************************
************************
Thanks for being a true mentor of our hearts.
Thanks for making us what we are today.
Happy Teachers Day!
********************
هدف یک معلم رسم تصویری از آینده برای دانش آموز نیست
بلکه راهی را نشان خواهد داد
که دانش آموز توانایی رسم تصویر آینده خود را داشته باشد
روز معلم مبارک
هفته معرفی مشاغل، که هر ساله در هفتة اول اردیبهشت ماه در مدارس برگزار می گردد، فرصت مغتنمی است تا دانش آموزان دوره های مختلف تحصیلی بامشاغل گوناگون و لزوم آنها در جامعه آشنا شوند.
آشنایی با مشاغل مختلف این امکان را به دانش آموزان می دهد تا متناسب بااستعداد،توانایی،رغبت ،هوش وعلائق خود نسبت به انتخاب رشتة تحصیلی مناسب که منجر به انتخاب شغل مورد علاقة آنها می شود ، اقدام نمایند.
زمان مناسب برای مطالعه از جمله موضوعاتی است که نظریه های گوناگونی درباره آن ارائه شده و بحثهای زیادی صرورت گرفته است.
هر کس بنا بر تجربه یا تحقیق خود زمان یا زمانهای خاصی را برای مطالعه پیشنهاد می کند. به راستی بهترین زمان برای مطالعه چه موقعی است؟ چه زمانی حافظه توانایی بیشتری برای به خاطر سپاری مطالب دارد؟ در چه هنگامی از شبانه روز، مغز کارایی بالاتری دارد؟ و خلاصه اینکه در چه زمانی باید درس خواند تا بتوان حد اکثر استفاده را از درس و یادگیری برد؟
پاسخ به این پرسشها متفاوت است. عده ای معتقدند شب و خصوصا آخر شب، زمانی مناسب برای مطالعه و یادگیری است و برعکس، عده ای دیگر عقیده دارند که مناسب ترین زمان برای یادگیری اوایل صبح است.
گروهی که معتقدند مطالعه آخر شب مناسب تر است، میگویند چون خواننده بعد از مطالعه می خوابد ذهن فرصت کافی برای پردازش اطلاعات دارد و مطالب خوانده شده بهتر در حافظه تثبیت می گردد. لذا مطالب برای مدت طولانی تری در حافظه باقی می ماند. در واقع این گروه معتقدند از آنجا که در هنگام خواب مطلب یا اطلاعات جدید دیگری وارد حافظه نمی شود لذا فرصت کافی برای پردازش اطلاعات وارده است.
آنان معتقدند با این روش مطالب خوانده شده بهتر به خاطر سپرده می شوند و کمتر فراموش می گردند، زیرا خواب فرصتی بسیار مناسب برای ماندگاری آنها در حافظه است.
گروهی که مطالعه در صبح زود را پیشنهاد می کنند عقیده دارند که یادگیری نیاز به مغز آماده وسر حال و بدون خستگی دارد . این عده معتقدند با مغز خسته نمی توان چیزی را به درستی آموخت. در واقع اصل را بر آمادگی مغز می دانند.میگنا دات آی آر.اینان بر این عقیده هستند که چون در شب مغز استراحت کرده و شخص خستگی ذهنی ندارد لذا هنگام صبح آمادگی بیشتری برای یادگیری دارد و آنچه در صبح خوانده شود بهتر در حافظه باقی می ماند، به همین دلیل مطالعه در اوایل صبح را پیشنهاد می کنند.
تفاوت صبح زود با آخر شب
اخیرا عده ای از محققین نظره ای داده اند مبنی بر این که ساعات بین 8/30 تا 6/30 بعد از ظهر بهترین زمان برای مطالعه است. این پژوهشگران می گویند: علم جدید می گوید در هر ساعت از شبانه روز انسان استعداد و توانایی خاصی دارد. طبق عقاید قبلی پزشکان انسان طی ساعات مختلف شبانه روز در یک حالت تعادل پایدار به سر می برد
دیدگاه انسان گرایی برروی تجربیات زمان حال و ارزش وجودی کل انسان ،خلاق بودن،آزاد بودن،و همچنین توانا بودن انسان برای حل مشکل خود تاکید می کند . دیدگاه انسان گرایی از دو دیدگاه فلسفی ریشه می گیرد :
اول روان شناسی وجودی ،که رویکردی است برای درک تجـربه های جدیدتر مشخص، وضعیتهای وجودی او و نیاز به تمرین آزادی در یک جهان پر هرج ومرج.
دوم رویکرد پدیدار شناختی است که بر تجربه های خصوصی افراد تاکید می کند . به عبارت دیگر هرفردی دارای دنیای مخصوص خود است و واقعیت برای هرفرد چیزی جزء همین دیدگاه مخصوص او نیست.
شناخت انسان سالم و به دست دادن ملاکی منطقی و علمی در این باره دغدغه دیرپای انسان بوده است. از این رو طبیعی است که تاریخ اندیشه بشری از تئوریها, آرزوها, توهمات و اسطوره هایی در این زمینه پر باشد. چنانکه ادیان الهی و مکتبهای فکری, فیلسوفان, عارفان و پیشوای ان دینی و اجتماعی, هر کدام به گونه ای, این مسأله را در نظر داشته و درباره آنها سخن گفته اند.
روان شناسان, با تمام گونه گونی مکتبها و جامعه شناسان, با تفاوت دیدگاه هاشان دراین باره به پژوهش و نگارش پرداخته اند. به همین دلیل حتی اشاره ای کوتاه به همه دیدگاه ها نیازمند نگاشتن کتاب یا کتابهایی حجیم است, از این رو در این مقاله نمی توان انتظار تفصیل یا پردازش به همه نظریه ها را داشت و ناگزیر باید به گزینش و انتخاب رو آورد.
نگاه اجمالی
جان بی واتسون در بیانیه رفتارگرایی خود در 1913 نوشت: روان شناسی باید هر گونه اشاره به هوشیاری را کنار بگذارد. روانشناسانی که از پیام واتسون پیروی کردند ، ذهن ، فرآیندهای هوشیار و همه اصطلاحات ذهن گرایانه را از روان شناسی حذف کردند. تا چند دهه در محتوای کتابهای روانشناسی کارکرد مغز توضیح داده میشد. مادر آنها هیچگونه اشارهای به ذهن دیده نمیشد. گفته میشد که روان شناسی برای همیشه هشیاری یا ذهن خود را از دست داده است.
ناگهان (یا چنین به نظر میآمد، هر چند از مدتها پیش به تدریج در حال ساخته شدن بود) روان شناسی آماده شد تا هوشیاری را باز یابد. در سال 1979 در مجله روان شناسی آمریکایی یا مجله رسمی از انجمن روان شناسی امریکا مقالهای با عنوان رفتار گرایی و ذهن به چاپ رسید که در واقع درخواستی برای بازگشت به درون نگری بود و این مطلب به دنبال سخنرانی رئیس انجمن روان شناسی آمریکا در سال 1976 بود که گفته بود روان شناسی در حال تغییرات و این تغییر مستلزم بازگشت به هوشیاری است.
هنگامی که صاحب منصبی از انجمن روانشناسی امریکا و یک مجله معتبر این چنین باز و خوشبینانه درباره هوشیاری بحث میکنند. باید گمان کنیم که یک جنبش تازه یعنی انقلابی دیگر در روان شناسی در راه است.
روانشناسی شناختی(Cognitive psychology) مکتبی است که به بررسی فرایندهای درونی ذهن از قبیل حل مسئله، حافظه، ادراک، شناخت، زبان و تصمیم گیری میپردازد. موضوعاتی ازاین قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک میکند و یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته میباشد.
روانشناسی شناخت چیست؟
روانشناسی شناخت، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک، یادآوری و یادگیری در افراد میپردازد. روانشناسی شناخت به عنوان بخشی از حوزه وسیعتر و گستردهتر علم شناخت، به سایر حوزهها نظیر علم اعصاب، فلسفه و زبانشناسی ارتباط دارد.
تمرکز اصلی روانشناسی شناخت بر کشف چگونگی کسب، پردازش و ذخیرهسازی اطلاعات در انسانهاست. کاربردهای عملی متعددی برای روانشناسی شناخت وجود دارد که از آن میان میتوان به روشهای بهبود حافظه، چگونگی افزایش دقت تصمیمگیری و چگونگی ساختدهی به مطالب آموزشی به منظور بهبود یادگیری اشاره کرد.
تا دهه 1950، رفتارگرایی مهمترین مکتب فکری در حوزه روانشناسی بود. بین 1950 تا 1970 رفتهرفته این موج تغییر جهت داد و تمرکز بر روی موضوعاتی مانند «توجه»، «حافظه» و «حل مساله» قرار گرفت. در این دوره که غالباً از آن به عنوان «انقلاب شناختی» نام برده میشود، پژوهشهای قابل ملاحظهای در زمینه مدلهای پردازش و روشهای تحقیقات شناختی صورت گرفت و برای نخستین بار عبارت «روانشناسی شناخت» به کار برده شد.
محققین روانشناسی شناختی به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات مینگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن برپایه تشابه عملکرد مغز با رایانهاست. روانشناسی شناختی از دو جنبه با مکاتب روانشناسی قبلی تفاوت اساسی دارد:
۱- برخلاف مکاتب روانشناسی کلاسیک از قبیل روانشناسی فرویدی، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده میکند و روشهایی چون درون نگری را به کار نمیبرد.
۲- برخلاف روانشناسی رفتارگرا، فرایندها و پدیدههای ذهنی، چون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته، مورد مطالعه قرار میدهد.
از زیر مجموعههای روانشناسی شناختی میتوان رشتههای نوروسایکولوژی، روانشناسی بالینی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی قانونی، روانشناسی سازمانی و صنعتی با گرایشهای شناختی را نام برد.